اندر احوالات ما
نوشته شده توسط : مامان نازنین

سلام به همه دوستای عزیز

 

اول نوشت: نمیدونم چرا بعضی از دوستان نتونستن پست قبلی رو بخونن و گفته بودن رنگ ضمینه و نوشته ها همرنگه در حالی که من مثل همیشه با مشکی نوشته بودم اما امروز با این رنگ مینویسم خدا کنه خوانا باشه

روز سه شنبه که امتحان کتبی زبان نروژی داشتیم و چهارشنبه شفاهی که من خیلی هول شده بودم و استرس داشتم چون باید با یه مرد سومالی و یه مرد که برا انگلیس بود صحبت میکردم و خیلی سخت بود

هدیه روز مادر دو شاخه رز قرمز و یه پیرهن مجلسی و کیک بود که خیلی خوشگل بودن

شب شنبه یکی از دوستای نزدیک همسری که خودش با همسری خانومش(هوریه جان) با من و گل پسر یک سال و سه ماهشون (سید حسن) با فاطمه خیلیییی صمیمی هستیم اومدن و فاطمه که همیشه ساعت ۹:۳۰ میخوابه تا ساعت ۱۱ شب بیدار بود منتظر بود هر چی ازش پرسیدم خوابت میاد میگفت یایا نه  هوریه جان میاد(لالا نه هوریه جان میاد)اخه خیلی هوریه رو دوست داره...!

روز شنبه هم با هوریه و گل پسرش و فاطمه رفتیم خرید و حسابی به چهارتاییمون خوش گذشت و شب رفتن خونشون

یکشنبه روز اخر کلاسهای فارسی و قرآن بود و با بچه های کلاس و خانواده هاشون رفتیم بیرون و خیلی خوش گذشت  و اما شیرین زبونیهای فاطمه جونم........

در مواقع لازم تنبیه فاطمه اینه که بره تو اتاقش و تا اطلاع ثانوی بیرون نیاد.....حالا یه خاطره در اینباره

دیروز به باباش گفت بیا خمیر بازی.... اما باباش خسته بود و گفت باشه بعدا چند دقیقه بعد خیلی جِدی وبا اخم به باباش میگه بُیو

بابای فاطمه:کجا برم

فاطمه:من نایاتم(من ناراحتم)  بُیو اتاق فاطمه(برو اتاق فاطمه)

بابا:اخه من که کار بدی نکردم منو تنبیه میکنی..؟

فاطمه: من نایاتم....!(من ناراحتم)

خلاصه باباش رفت تو اتاق و فاطمه هم بدو بدو رفت و با همون جدیت میگه بابا بشین.....؟

باباش میشینه و میگه باشه نشستم......فاطمه خمیر بازیشو میاره و با همون جدیت میگه آفَین حایا فاطمه خمیربازی کن(افرین حالا با فاطمه خمیربازی کن) ....به این میگن سواستفاده از تنبیه

 

لباساش هدیه تولد حضرت فاطمه(س).

قربون قد و بالای دخمل نازم برم من

عاشق دست به جیب بودنه

اینم فاطمه و سید حسن هوریه یادش رفته بود کالسکه بیاره..

عکسهای دیروز....فاطمه با کمک یکی از بچه های کلاس به گوسفند نزدیک شد

همه با فرغون خاک میبرن دختر من با این فرغون اب میبرد

سه شنبه نوشت:این عکسو امروز تو گوشیه همسری دیدم و گذاشتم

در پناه حق شاد و سربلند باشید





:: بازدید از این مطلب : 1393
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 17 خرداد 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: